English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 157 (2833 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
synonym U واژه مترادف
synonyms U واژه مترادف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
synonym U مترادف
synonymous U مترادف
synonyms U مترادف
allo U مترادف
corresponding U مترادف
correspoundent U مترادف
book keeping by double e. U دفترداری مترادف
synonym U کلمه مترادف
equivalents U مترادف هم معنی
equivalent U مترادف هم معنی
synonymy U مترادف نویسی
synonyms U کلمه مترادف
synonyms U لفظ مترادف هم معنی
synonym U لفظ مترادف هم معنی
portmanteaus U واژه مرکب از دو واژه
portmanteaux U واژه مرکب از دو واژه
portmanteau U واژه مرکب از دو واژه
synonym antonym test U ازمون واژههای مترادف-متضاد
alliterate U اوردن کلمات با صدای مترادف مثل :sun the was whensoft season summer in
synonymize U الفاظ مترادف بکار بردن فرهنگ لغات هم معنی راتالیف کردن
capital consumption allowance U کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
it is another name for U نام دیگری است برای ......با....مترادف است
synonym U کلمه مترادف کلمه هم معنی
synonyms U کلمه مترادف کلمه هم معنی
neologisms U نو واژه
mosul U واژه
neologism U نو واژه
terming U واژه
termed U واژه
term U واژه
worded U واژه
word U واژه
intercalation U واژه افزایی
stimulus word U واژه محرک
word order U ترتیب واژه ها
buzz words U رمز واژه
buzz word U رمز واژه
the root of a word U ریشه واژه
wordbook U واژه نامه
keyword U واژه کلیدی
word count U واژه شماری
lexicology U واژه شناسی
word deafness U واژه کری
score out that word U ان واژه را خط بزنید
paronym U واژه هم ریشه
philologist U واژه شناس
glossary U واژه نامه
lexicon [dictionary] U واژه نامه
word book U واژه نامه
neolalia U واژه تراشی
wordbook U واژه نامه
dictionary U واژه نامه
loanword U واژه بیگانه
loanword U واژه عاریه
punctuation for reference U زیر واژه
dissylable U واژه دوهجائی
neologism U واژه جدید
glossary U واژه نامه
cognate U واژه هم ریشه
pejorative U واژه تحقیری
word-blindness U واژه کوری
coinage U ابداع واژه
neologism U واژه تراشی
worded U واژه سخن
neologisms U واژه تراشی
word U واژه سخن
word blindness U واژه کوری
synonyms U واژه هم معنی
glossaries U واژه نامه
synonym U واژه هم معنی
neologisms U واژه جدید
wordprocessing program U برنامه واژه پردازی
word choice test U ازمون واژه گزینی
word span test U ازمون فراخنای واژه ها
wordage U کلمات واژه بندی
homely [British E] <adj.> U خفه [واژه تحقیری]
homely [British E] <adj.> U سنگین [واژه تحقیری]
homely [British E] <adj.> U بیمزه [واژه تحقیری]
word building test U ازمون واژه سازی
score out that word U روی ان واژه خط بکشید
octosyllable U واژه هشت هجائی
pentasyllable U واژه پنج هجائی
prandial U واژه شوخی امیز
dictionary sort U ترتیب واژه نامهای
an inseparable prefix U سر واژه جدا نشدنی
post fix U در پایان واژه چسباندن
polysllable U واژه جند هجائی
lexicon U واژه نامه دیکسیونر
lexicons U واژه نامه دیکسیونر
septisyllable U واژه هفت هجائی
this word means a dog U این واژه یعنی سگ
syncopation U کوتاه سازی واژه
english words U واژه ها یا لغات انگلیسی
word association test U ازمون تداعی واژه ها
that word is obsolescent U ان واژه کم کم دارد مهجور
teragram U واژه چهار حرفی
logomachy U بازی واژه پردازی
glossary U واژه نامه ضمیمه کتاب
slang U واژه عامیانه وغیر ادبی
lexicography U فرهنگ نویسی واژه نگاری
neology U استعمال واژه یااصطلاح جدید
spicery U انباری ادویه [واژه قدیمی]
a word with a pejorative connotation U واژه ای با معنای ضمنی منفی
malaprop U کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
periphrasis U استعمال واژه ها وعبارات زائد
dictionary U کتاب لغت واژه نامه
purism U واژه یا اصطلاح اصیل وصحیح
nomenclature U فهرست واژه ها و اصطلاحات یک علم یا یک فن
rebus U نشاندادن واژه ها بصورت مصور
dictionaries U کتاب لغت واژه نامه
God bless [you] ! U خدا حافظ [واژه کهنه]
glossaries U واژه نامه ضمیمه کتاب
bawdry U زنا [دین] [حقوق] [واژه قدیمی]
How do you pronounce [say] that [this] word? U این واژه چه جور تلفظ می شود؟
cantoria U [واژه ای ایتالیایی برای گالری یا تریبون]
catch-phrase U واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
catch-phrases U واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
homely [British E] <adj.> U عادی و خسته کننده [واژه تحقیری]
lexigraphy U یکجور خط که هر حرف ان نماینده واژه ایست
Genius Loci U نابغه [واژه لاتین در معماری یا محوطه سازی]
sanshifter U واژه توهین امیز برای نفردونده جلویی
alinik design U واژه ترکی به معنای طرح محرابی یا جانمازی
anglo-chinois U [واژه فرانسوی برای چشم انداز باغ]
parathesis U پیوند دو واژه بی انکه تغییری درانهاروی دهد
to inspan oxen U این واژه را در افریقای جنوبی بکار می برند
to purify the person language U زبان فارسی را از واژه هاوتعبیرات بیگانه یا غیرمصطلح پیراستن
this word occurs in gulistan p U این واژه درهمه جای گلستان دیده میشود
kpsi U [واژه مخفف معادل تعداد گره در هر اینچ مربع]
is intervocalic U حرف Pدر واژه میان دو صداواقع شده است
logogram U واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
logograph U واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
poetaster is pejorative word U شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
split infinitives U مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
split infinitive U مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
Chrismon U [حرف اول اسم مقدس از سه واژه ی یونانی به نام مسیح]
the word is sanctioned by use U کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
paragram U جناسی که عبارت است ازتغییرحرف یا حروفی ازیک واژه تصحیف
worid U کلمه لغت لفظ الفاظ واژه سخن گفتار حرف
Cinquecento U [واژه ای که در قرن شانزدهم ایتالیا در هنر و معماری رنسانس بکار می رفته است.]
electrographic architecture U [واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.]
Pronoia U واژه ای جدید: حسی که گویا از طرف دنیا برای کمک کردن وجود دارد
fullwrite professional U یک برنامه جدید واژه پردازی برای کامپیوتر مکینتاش که متن را با نمودارهای متمایل به مقصود کاملا" عجین میکند
backwater U محل راکد [عقب افتاده] [عقب مانده] [واژه تحقیری]
philological U وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
Royal Bokhara U فرش سلطنتی بخاراتی [این واژه تجاری به فرش های ترکمنی با کیفیت بالا اطلاق می شود.]
philology U زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
the propriety of a term U درستی یک لفظ یا یک اصطلاح مناسبت یک واژه یا لفظ
mafrash U مفرش [واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
anastylosis U [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
singular U واژه مفرد صیغه مفرد
kikalak design U طرح قوچ [در ترکی این واژه به معنای شاخ قوچ می باشد. این طرح در فرش های ترکیه بکار رفته و بصورت قرینه در چهار طرف نقطه مرکزی بافته می شود.]
loan U عاریه واژه عاریه
loaning U عاریه واژه عاریه
loans U عاریه واژه عاریه
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1affixation
1popsicle
1pedal pamping
1construed
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com